برنامه ریزی و پلن های استراتژیک زندگی (1)
در مورد روش های برنامه ریزی برای دروس تاکنون به کرات از منابع مختلف نکات متعددی رو بیان کرده ایم. موسساتی هستند که برای برنامه ریزی درسی دفتر برنامه ریزی طراحی می کنند که می تواند در موارد متعددی مفید واقع شود و ما را به هدف های مورد نظرمان در درس و مدرسه برسانند.
برنامه ابعاد مختلفی را شامل می شود که می توان با توجه به آن تقسیم بندی های مختلفی را برای آن در نظر گرفت. نمونه آن برنامه درسی،کاری، زندگی، کوتاه مدت یا بلند مدت و .... از جمله آن هستند.
نتایج برنامه ریزی غالبا به حل چالش ها و یا باز شدن راه های روشن رو به آینده انسان منتهی شود. با وجود همه این ها هر برنامه باید از قالب های کلی پیروی کند. در پست های قبلی کتاب های مختلفی در زمینه انگیزش و مقابله با افسردگی و همچنین برنامه ریزی را بررسی و تحلیل کردم و بدون شک هر کدوم از اون ها این چهار چوب رو به ما خواهند داد.
برای برنامه ریزی برای یک چالش ابتدا باید چالش ها را شناخت و راه مقابله با آن ها و یا حتی تبدیل ان ها به فرصت را بررسی کرد. در علم مدیریت پروژه به چنین برنامه های پلن استراتژیک گفته می شود. من امروز قصد دارم پلن چینش زندگی در سال های ابتدای ورود به دوره جوانی را بررسی و از فردا پلن های ایجاد کسب کار و تحصیلات و روابط اجتماعی را بررسی خواهم کرد ولی قبل از همه این ها لازم است یادآوری کنم که خود من هم در این جامعه زندگی می کنم و با غالب این چالش ها مواجه بوده و هستم.
تقریبا از سنین 18 سالگی برای افرادی که در ایران زندگی می کنند چالش هایی پیش می آیند که به طور خلاصه شامل موارد زیر هست:
1- ادامه تحصیل و یا کار و یا خدمت
2- ادامه تحصیل در رشته های نظری و یا فنی
3- تحصیلات آکادمیک و یا آموزش های فنی و حرفه ای و یا آموزش های سنتی
5- ازدواج و یا تجرد
6- مهاجرت و یا ماندن
شاید من آن قدر قوی باشم (که البته نیستم) که جواب این ها را در مورد شخص خودم بدانم ولی به هیچ وجه قادر به تجویز دارو برای سایر افراد نمی باشم چون یک دارو هیچ گاه روی همه افراد جواب یکسانی را نخواهد داد و اگر قرار بود جواب یکسانی بدهد نیازی به این کشف و تهیه این همه دارو نبود. البته در اینجا بحث بیماری مطرح نیست ولی منظور از دارو بیشتر راه های رسیدن به کمال و میل به ایده آلی که از خود توقع داریم و یا توانایی آن را در خود می بینیم می باشد.
شاید اگر دو سوال اول را از هر فردی که شغلش چه به صورت پاره وقت و چه به صورت تمام وقت مانند من تدریس خصوصی ریاضیات می باشد بپرسید بدون وقفه شما را به ادامه تحصیل و غالبا در رشته های نظری تشویق و ضرورت کنکور را بیان و شما را از دنیای مدرنیته ای که در آن افراد فاقد مدارک آکادمیک بی سوادند آگاه می کنند؛ اما من بخواهم با تحلیلی منطقی به سوال اول پاسخ بدهم خواهد گفت: این کاملا بسته به خود شماست. ممکن است شغل خانوادگی شما یک شغل فنی و یا بازاری با درآمد و موقعیت اجتماعی خوب باشد و نگرش خانواده شما به ادامه راه آن ها باشد. در این صورت تنها عاملی که می تواند شما را به سمت دانشگاه بکشاند علاقه بی حد و اندازه شما به دانش و علم می باشد وگر نه صرفا رفتن به دانشگاه و حداقل 4 سال اتلاف عمر برای دریافت مدرکی که ارزش خیلی خاصی ندارد حداقل در این مرحله از زندگی کاری عقلانی نیست.
من خودم ساکن روستا بودم و ایده هایی در سر می پروراندم که به دنبال محیط بزرگتر و افراد با دانش بیشتر بودم که بتوانم آن ها را به حوزه اجرا برسانم و البته در آن برهه زمانی خیلی پتانسیلی در محیط خانواده برای خودم جهت رشد و اداره یک زندگی آبرومند نمی دیدم بنابراین با علم به مشکلات پیش رو که تا امروز همچنان گریبان گیرم شده بود ادامه تحصیل را انتخاب کردم و آن را نه صرفا برای اخذ مدرک بلکه با جدیت تا به امروز ادامه دادم و چون در ابتدا به پایان کار اندیشیدم هر چند که الان طبق برنامه من پیش نرفته اما اصلا و تحت هیچ شرایطی از انتخابم پشیمان نیستم.
ادامه دارد....