خستگی، تنبلی و نا امیدی....
این واژه ها را می توان حلقه های زنجیر شکست نامید.
این واژه ها دست به دست هم می دهند تا انسان را از تکاپو در راه هدفی که پیش گرفته باز دارند و جالب ارتباطی است که بین این واژه ها ست .هر کدام دیگری را مصرانه به دنبال خود می کشد خستگی موجب تنبلی و تنبلی موجب ناامیدی است.
در پایان امتحانات نیم سال اول در برخی دانش آموزان نا امیدی به اشکال مختلف نمایان می شود که در نهایت با بی برنامگی موجب از بین رفتن انگیزه و اتلاف وقت و انرژی خواهد شد.
حال برای مقابله با حس ناخوشایند نا امیدی چه می توان کرد؟
بزرگی می گوید:وقتی تحمل زندگی دشوار می شود به تغییر موقعیت می اندیشیم. ولی مهم ترین تغییر ، تغییر رفتار خودمان است که کم تر نظرمان به آن معطوف می گردد ، همه در تلاشیم محیط و اطرافیان را تغییر دهیم.
فراموش نکنیم تخم مرغ اگر از بیرون بشکند پایان و اگر از درون بشکند آغاز زندگی است.
گام اول ریشه یابی مشکلات است: دوباره برخیز! نگاهی آموزنده به نیم سال اول خود داشته باش عوامل مخرب وکسل کننده را بشناس و برا ی انگیزه بیشتر آرزوهای زیبا ، معقول و قشنگت را روی کاغذ بنویس ،هرروز بخوان وبگو می توانم .....
به افرادی فکر کن که در شرایطی دشوارتر بوده اند و موفق شده اند ، با افراد موفق معاشرت کن واز تجربیات آن ها بهره مند شو.
ناگفته پیداست که در این مسیر ، اصل مهم برنامه داربودن و هدف مندی است چون برنامه ریزی آشفتگی ذهن را ازبین برده و هدفمندی اساس ایستایی شما درطی مسیر است.
به این فکر کن که عضو مجموعه ای هستی که بر اساس برنامه ریزی صحیح 25سال یار و یاور افرادی بوده که همانند تو این دوران نا امیدی را گذرانده و به موفقیت رسیده اند به برنامه ی راهبردی تکیه کن وفتح قله ی پرافتخار موفقیت را در آینده ای نه چندان دور برای خود رقم بزن.
در فرهنگ کار کانون ، نا امیدی واژه ای بی معناست.
دوباره شروع کن ،مصمم تر، خواهان تر، سخت کوش تر، هدفمند تر و شکست نا پذیرتر.......