شغل پدرت چیست ؟
مدرسه محل شکستن و از نوساختن است
این روزها پستی دست بدست می گردد که به معلمین توصیه می کند روز اول مدرسه نپرسید شغل پدرتان چیست، ممکن است کسی پدر نداشته باشد !!!!
من معتقدم بر اساس..... رشته تحصیلی، شغل معلمی و سی سال تجربه و آموزه هایی علمی، این هنر معلم است که چگونه بپرسد تا هیچ مشکلی پیش نیاید بلکه اولین درس را به شاگردان یاد دهیم که باید با واقعیت ها کنار آمد. کتمان کردن خیلی چیزها ممکن است اشتباه باشد. اگر معلم هنرمندانه بتواند طرح موضوع کند، شاگرد به جای اینکه از شغل رفتگر بودن پدرش احساس بد داشته باشد بر عکس می تواند بعد از آن جلسه به پدرش افتخار کند، او را بیشتر دوست داشته باشد. پدر کارگر هیچ فرقی با پدر دکتر و مهندس و وکیل مجلس ندارد. پدر، پدر است و اگر کسی پدر نداشت خیلی راحت و هنرمندانه می تواند اراده ی پولادین شاگردش را طوری محکم کند که دخترم یا پسرم، پیامبر هم در کودکی یتیم شد ولی افتخار بشریت هست، عیسی مسیح پدر نداشت ولی منجی بشریت شد، خیلی ها در کوچکی پدرشان یا مادرشان را از دست می دهند ولی خدا را دارند که بیشتر مواظب آنهاست، به نظر من کتمان بعضی از چیزها مثل اینست که ما عیبی داریم و آن عیب خوره جان خودمان است و هر چه بپوشیم بدتر است. اگر بچه ها را اینطور بار بیاوریم هر چه بگذرد دیرتر با واقعیت کنار آمده اند و بدتر میشود، من امسال شاگردی داشتم که پدرش فوت کرد. عکسی از شاگردان مدرسه دارم که بین آن همه شاگرد، انگشتان دستش را به نشانه علامت پیروزی بلند کرده و بهترین عکس یادگاری امسال من است. کنار آمدن با واقعیت یک درس مهم است. هنرمندانه این اولین درس را خوب اجرا کنید. بگذارید به پدر و مادرشان افتخار کنند . بگذارید بفهمند آنها که پدر ندارند بدانند خدا بیشتر مواظب آنهاست، بگذارید بفهمند شغل پدر هر چه باشد اگر شغل باشد در هر قشری زحمت کشی محترم است.
.... در حاشیه عرض کنم که کاش پدری رفتگر باشد همانند رفتگر بجنوردی که داستانش را در کتابها می نویسند ولی پدرش اختلاس گر و آقا زاده دزد و وکیل مجلس ظالم و مسوول بی کفایت و دکتر قلابی و مهندس کلاهبردار و فلان و فلان نباشد ...
یاد بدهیم بقول حضرت علی ع که تقوا نزد خدا مهمتر است. کتمان کردن عیوب حتی اگر عیبی وجود داشته باشد خیلی بدتر است. برای من اتفاق افتاده شاگردم لکنت زبان داشته ولی وقتی معاون وزیر آمد و خبرنگاران آمده بودند گفتم ایشان صحبت کنند یعنی همان شاگردی که لکنت زبان داشت. روز اول مدرسه ها بپرسید تا پرسشگری را یاد کودکان بدهید، بگذارید حرف بزنند، بگذارید در مورد پدر و مادر و حتی پدر بزرگ و مادر بزرگشان بگویند، بگذارید اقوامی را که دوست دارند از دایی و عمو گرفته تا خاله و عمه را تعریف کنند، بگذارید احساس کنند میهمانی آمده اند، بگذارید با هم آشنا شوند، پدری نانواست و چه خوبست که نانواست و پدری رفتگر و چه خوبست که رفتگر یا پاکبان است و پدری مرحوم شده و همه برایش دعا می کنیم که پیش خداست، ببینید همان بچه ممکن است که قبل از مدرسه مرگ پدر را احساس کرده است ولی وقتی همه ی کلاس برای پدری که پیش خدا رفته دعا می کنند فکر میکنید کتمان موضوع بیشتر موثر است یا رفتار هنرمندانه ی معلم !؟
محبوبه بهزاد فرشید، بزرگ شده پرورشگاه است و معلول هم هست ولی خودش اصرار دارد باید بچه های پرورشگاهی وضعیت خود را کتمان نکنند، باید با واقعیت کنار بیایند و افتخار کنند که جانانه دارند زندگی می کنند .
معلم عزیز و همکار گرامی، با افتخار حتی شغل پدر خودت را نیز بگو، بگو پدرم کشاورز بود، بگو پدرم کاسب بود، بگو پدرم نانوا بود، بگو پدرم کارگر بود، بگو پرورشگاهی بودم، بگو پدرم مرحوم شد، بگو اول از خودت بگو و اجازه بده از پدر بگویند، از مادر بگویند، از خودشان بگویند، هنرمندانه، هنر معلمی ات را نشان بده، نگذار بچه ها از ما کتمان کردن را یاد بگیرند. بگذار شجاعت گفتن را بیاموزند.
با سپاس که صبوری کردید و این متن را خواندید.