تدریس خصوصی ریاضیات و دروس تخصصی مهندسی توسط دکتر رضا عباسی

تدریس خصوصی ریاضیات و دروس تخصصی مهندسی توسط دکتر رضا عباسی
گروه مدرسین پایتخت
مدیریت دکتر رضا عباسی
09906166383
tadriss.ir
کانال تلگرام:
https://t.me/riazi_abbasi
ویدئوهای آموزش رایگان:
https://www.namasha.com/tadriss

تدریس ریاضیات کنکور کارشناسی ارشد
تدریس خصوصی ریاضی و فیزیک کلیه مقاطع
کلاس های آمادگی کنکور سراسری
کلاس های آمادگی دبیرستان نمونه دولتی
کلاس های آمادگی جهت امتحانات دانشگاه
کلاس های آمادگی جهت امتحانات مدارس

ریاضیات کنکور کاردانی کلیه رشته ها
ریاضیات کنکورکاردانی به کارشناسی
ریاضیات کنکور سراسری ریاضی
ریاضیات کنکور سراسری تجربی
ریاضیات کنکور سراسری انسانی

انجام پروژه های دانشگاهی
دروس تخصصی رشته مهندسی مکانیک
دروس تخصصی رشته مهندسی برق
دروس تخصصی رشته مهندسی عمران
ریاضی عمومی یک
ریاضی عمومی دو
معادلات دیفرانسیل
محاسبات عددی
ریاضیات مهندسی
فیزیک یک
ترمودینامیک
انتقال حرارت
سیالات
دینامیک
استاتیک (ایستایی)
ارتعاشات مکانیکی
مقاومت مصالح
تهویه مطبوع
بایگانی
نویسندگان

عاقبت زن نق نقو!

شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۴۰ ق.ظ

 #با_طعم_شیرین_طنز

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که... از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی محکم به پشت سر زن زد و او در دم، کشته شد. در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک می شد، مرد گوش می داد و به نشانۀ تصدیق سر خود را بالا و پایین می کرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک می شد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانۀ مخالفت تکان می داد. پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

 کشاورز گفت: «خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من می گفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می کردم.»

کشیش پرسید: «پس مردها چه می گفتند؟»

 کشاورز گفت: «آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه!؟» :-)

صبح شنبه ی دوستان بخیر

نظرات  (۱۱)

عالی بود دمت گرم 😊
پاسخ:
قربان شما
خواهش می کنم.
عجب،مردهاهم دل سیری اززن هاشون داشتندا....
پاسخ:
جدی نگیرین
طنز بود
ولی طنز زیبایی بود
:-)
عجب
از این مردا
پاسخ:
مردها همیشه حماسه می آفرینند.
:-)
خخخخ خیلی باحال بود...چه قاطر خوبی بوده😂😂
پاسخ:
سلام
شما هم نکنه دوست دارین اون قاطر رو بخرید
:)
البته طنز بودا
همچین مردایی وجود ندارن
پاسخ:
بله
صد البته در ظاهر وجود ندارند
وگر نه هیچ کدوم از اون مردها هم به خانومشون نگفتن که برای خرید چی بیرون رفتن؟
و همه با محبت و مهر و عطوفت خونه رو ترک کردند...
:-)
جالب بود😄
پاسخ:
بله
از این پست خیلی استقبال شده
معلومه اون قاطر خیلی خواهان و خریدار داره
می تونم بیارمش و اینجا به مزایده بذارمش
بله بله
حتما این کارو انجام دهید
دوستان متاهل خوشحال میشن حتما😄😄
پاسخ:
برای دوستان مجرد هم ایده ای بدین...
دوستان مجرد طورین که با ۲تا جک و لطیفه هم روحشون شاد میشه
پیشنهاد خاصی لازم ندارن 😃
پاسخ:
چشم
سعی می کنیم بخش سرگرمی رو برای برادران مجرد ادامه بدیم تا همواره شاداب باشند و برای زندگی متاهلی بیش از بیش آماده شوند..:-)
۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۸:۰۶ دلنوشته های یک اردیبهشتی
قشنگ بود...
پاسخ:
خواهش می کنم..
۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۹:۴۰ پیمان محمدی فرد
متن خوب و جالبی بود.
اللهم عجل لولیک الفرج.
پاسخ:
سلام
ممنون از نظر لطفتون.
الهی آمین
البته من استباطم اینه که شما مجرد هستین که جرات کردین همچین مطلبی بگذارید !!؟ تو این دوره زمونه قاطر که چه عرض کنم با نیسان آبی باید از روی بعضی از مردها رد شد تا ساکت بشن 

:)))) 


پاسخ:
بله
خوشبختانه و شاید هم بدبختانه من تا اطلاع ثانوی مجرد هستم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">